اهمیت خانواده از دیدگاه امام موسی کاظم (ع)



سیره‌ تربیتی امام موسی کاظم(ع) در مورد مباحث مختلف و خانواده و تربیت 

رهنمودهای تربیتی امام موسی کاظم(ع)

 

جامعه‌ی سالم و با نشاط در گروی این است که فرزندان خویش را درست تربیت کنیم زیرا تربیت یکی از مهم‌ترین مقوله‌های تحصیل کمالات و نفسانی می‌باشد که امامان معصوم(ع) به آن بسیار سفارش نموده‌اند. امام موسی کاظم(ع) نیز در جهت تربیت صحیح کودکان راهکارهایی توصیه فرموده‌اند که برخی از آنان را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

 

از حقوق فرزند بر والدین، انتخاب نام نیکو می‌باشد. در این راستا امام موسی کاظم(ع) می‌فرمایند: اوّلین کار نیکی که والدین برای فرزندشان انجام می‌دهند این است که نام نیکو برای او انتخاب نمایند» (حرّ عاملی، 1409ق، ج15، ص122) و نیز در حدیثی دیگر، برخی از اسامی نیکو را بیان می‌فرمایند که: در خانه‌ای که یکی از اسم‌های محمّد، احمد، علی، حسن، حسین، جعفر، طالب و فاطمه باشد، فقر در آن خانه وارد نمی‌شود» (بحرانی، 1363، ج11، ص552). اهمیّت نام نیکو تا آن حد است که گاهی حضرت از نام‌های ناپسند نهی می‌کردند.

 

سیره‌ی ‌عملی امام موسی کاظم(ع) گواه صادقی بر اهمّیت نام نیکو برای فرزندان است. زیرا آن حضرت برای فرزندان خود نام نیکو بر‌می‌گزیدند و حتّی در مواردی اسامی مشترک انتخاب نموده و با پسوند اکبر، کبری، وسطی و صغری آن‌ها را از هم جدا می‌کردند (مجلسی، 1403ق، ج48، ص317؛ الاربلی، 1381ق، ج3، ص2).

 

از دیگر مسائل تربیتی، پیوند عاطفی والدین و فرزندان است. پیوندی که بر اساس محبّت و نیاز است. نیاز به عاطفه سراسر وجود کودک را فرا گرفته و او را به عنایت والدین نیازمند ساخته است. کودک توان دوری از والدین را ندارد و هرگونه بی‌توجّهی پدر و مادر به این وابستگی، می‌تواند برای آینده‌ی کودک مشکل آفرین باشد. بنابراین شایسته است والدین در حدّ امکان، فرزندان خود را از حلاوت مهر مادری و عطوفت پدری برخوردار کنند.

 

از دیگر صفات پسندیده و مورد توجّه پیشوایان دین، وفای به عهد و پیمان است. این عمل مهم در برخورد با کودکان از اهمیّت بیشتری برخوردار است. امام کاظم(ع) می‌فرمایند: هنگامی که به فرزندانتان وعده دادید، وفا کنید» (نوری طبرسی، 1382ق، ج3، ص558).

 

از مواردی که باعث اقتدار در فرزندان می‌شود، مسئولیت دادن به آن‌ها می‌باشد که از روش‌های مؤثّر تربیتی است. مسئولیت اگر متناسب با توان کودک باشد و در انجام دادن آن یاری شود، اعتماد به نفس او را تقویت می‌کند و کودک را برای پذیرش و به انجام رساندن مسئولیت‌های بزرگ‌تر آماده می‌سازد. علاوه بر این، کودکان احساس می‌کنند والدین برای آن‌ها احترام قائلند. ایشان در حدیثی می‌فرمایند: بهتر است فرزند پسر را در دوران کودکى به کارهاى مختلف و سخت وادار کنید تا در سنّ بزرگى حلیم و بردبار باشد» (حرّ عاملی، 1409ق، ج21، ص479).

 

بیقراری کودکان از جمله مسائلی است که برخی از والدین با آن روبه‌رو می‌شوند. برخی از والدین در برابر این بیقراری‌ها موضع می‌گیرند و ناراحت می‌شوند. درحالی که این ناآرامی کودکان معمولاً طبیعی است و کسانی که در کودکی پرتحرّکند در جوانی آرام و بردبار خواهند بود. بنابراین باید والدین با صبر و حوصله با کودکان خود برخورد کنند. امام موسی کاظم(ع) در این زمینه می‌فرمایند: سزاوار است فرزند در کودکی شلوغ و پرتحرّک باشد تا در بزرگی صبور و بردبار شود»(کلینی، بی‌تا، ج6، ص51).

 

فرزندان تا وقتی به بلوغ نرسیده‌اند به مراقبت والدین و هدایت آن‌ها نیاز دارند. فراهم ساختن زمینه‌ی مساعد برای دستیابی فرزندان به جایگاه اجتماعی مناسب، بخشی از وظایف والدین در برابر فرزندان است.

 

امام موسی کاظم(ع) فرزندان را به طور جدّی به تحصیل علم و تفقّه در دین دستور می‌دادند و آنان را از آموزش برخی از علوم که در پیشبرد زندگی آنان بی‌فایده است، برحذر می‌داشتند. ایشان در مورد علوم سودمند و شایسته فرمودند: علم به اصول عقیدتی، واجبات الهی و سنّت استوار (اخلاقی) و مانند این‌ها که فراگیری آن فضیلت دارد» و باید عمر را صرف کسب آن‌ها نمود.

 

امام موسی کاظم(ع) به اصحابشان در مورد آن‌چه که سزاوار است بدانند و به آن بپردازند، این چنین می‌فرمایند: علم و دانش مردم را در چهار نوع یافتم: اوّل آن‌که پروردگار خود را بشناسی، دوم آن‌که بدانی تو را چگونه آفریده است، سوم آن‌که مقصود از آفرینش تو چیست، چهارم آن‌چه را که باعث بیرون رفتن تو از دینت می‌شود بشناسی». ایشان مسلمانان را به آگاهی در دین و شناخت احکام شرعی دعوت می‌کردند و به آنان می‌فرمودند: در دین خدا تفقّه کنید، زیرا که فقه کلید بینش و باعث کمال عبادت و وسیله‌ی رسیدن به درجات عالی و مراتب والای در دین و دنیای شماست» (قرشی، 1368، ج1، ص268-267).

 

جمع‌بندی

 

ارائه‌ی شیوه‌های اطمینان بخش تربیتی، نقش مهم و اساسی در امر تربیت دارد که ضمن در برداشتن همه‌ی ابعاد زندگی انسان، او را به سعادت حقیقی که همان مقام قرب الهی است، نایل می‌گرداند. خداوند این گرایش الگوخواهی انسان را نیز بدون پاسخ نگذاشته و بی‌شک چنین شیوه‌های تربیتی جز از سیره‌ی عملی اسوه‌های راستین دین یعنی معصومین و ائمّه‌ی اطهار(ع) میسّر نمی‌شود. بنابراین می‌توان با در نظر گرفتن روش تربیتی معصومین(ع) و نیز سیره‌ی رفتاری و گفتاری آن‌ها، تربیت صحیح را عرضه نمود بدین ترتیب اگر استعدادهای کودک براساس الگوی الهی و معنوی تربیت نشود، اسیر نفس امّاره گشته و سقوط می‌کند. لذا در مسیر رشد وکمال نیاز به مربّی و الگو دارد. 

 

منابع

 

* قرآن کریم

 

1. الاربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ترجمه‌ی علی بن حسین زوارئی، تبریز، انتشارات محمد باقر کتابچی حقیقت، 1381ق.

 

2. الاصفهانی، ابو الفرج، مقاتل الطالبین، ترجمه‌ی هاشم رسولی محلاتی، تهران، کتابفروشی صدوق، بی‌تا.

 

3. بحرانی، عبدالله بن نورالله، عوالم العلوم و المعارف و الاحوال من الآیات و الاخبار و الاقوال، اصفهان، مکتبه اهرا، 1363.

 

4. بغدادی، خطیب، تاریخ بغداد، مصر، مطبعه السعاده، 1349ق.

 

5. الحرانی، ابن شعبه، تحف العقول، قم، مؤسّسه النشر الاسلامی، 1404ق.

 

6. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ترجمه‌ی محمد صالح روغنی قزوینی، قم، مسجد مقدس جمکران، 1389.

 

7. قرشی، باقر شریف، تحلیلی از زندگانی امام کاظم†، ترجمه‌ی محمد رضا عطایی، قم، چاپخانه مهر، 1368.

 

8. قمی، عباس، منتهی الامال، تهران، انتشارات کتابفروشی اسلامیه، 1380ق.

 

9. کلینی، ثقه الاسلام، اصول کافی، ترجمه و شرحِ سید جواد مصطفوی، تهران، انتشارات مسجد چهارده معصوم(ع)، بی‌تا.

 

10. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، بیروت-لبنان، مؤسّسه الوفاء، 1403ق.

 

11. ، بحار الأنوار، ترجمه‌ی موسی خسروی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1396ق.

 

12. نوری طبرسی، حسین، مستدرک الوسائل، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1382ق.

 

شماره نشریه:  شمیم نرجس شماره 33


امام موسی کاظم علیه‌السلام و محبت به فرزند

هر کودکی تشنه محبت خانواده‌اش است. محبت به خصوص در قالب بوسیدن و در آغوش کشیدن باعث آرامش خاطر و شادابی کودک می‌شود. کودکانی که از محبت والدین خود محروم‌اند، معمولا این نیاز را با پرخاشگری و ناسازگاری نشان می‌دهند. نوجوانان محروم از محبت والدین نیز همیشه در جایی به غیر از خانه و از غریبه‌ها طلب محبت می‌کنند. در هر حال آنچه در تربیت کودکان اهمیت دارد؛ ابراز محبت است. مفضل بن عمر نقل می‌کند که وارد خانه امام موسی بن جعفر (ع) شدم، در حالی که فرزند ایشان علی علیه‌السلام در کنار حضرت نشسته بودند. حضرت پسرش را می‌بوسید، او را بر روی شانه خود می‌گذاشت و به خود می‌چسباند و می‌فرمود: پدر و مادرم به فدای تو. چقدر خوشبو و پاکیزه هستی و خلقت تو پاک و طاهر است. فضل تو بسیار ظاهر است.»

نسبت به کودکان هرگز خلف وعده نکنید

وفای به عهد حتی در برابر کفار، از صفات پسندیده و همیشگی امامان است. این خصلت در برخورد با کودکان دارای اهمیت بیشتری است. وقتی به کودکتان وعده انجام کاری را می‌دهید، آنها جز تنها به تحقق وعده‌ٔ شما فکر می‌کنند و برای تحقق آن لحظه شماری می‌کنند. اگر شما به هر دلیلی وعده خود را عملی نکنید، نه تنها کودکتان روحیه‌اش خراب می‌شود، بلکه اعتمادش از شما نیز سلب می‌شود. علاوه بر این شما با این رفتارتان، به صورت غیرمستقیم به او خلف وعده را آموزش می‌دهید. کلیب صیداوی نقل می کند؛ امام کاظم علیه‌السلام فرمود: هنگامی که به فرزندانتان وعده دادید، وفا کنید. همانا کودکان چنان می‌پندارند که شما به آنها روزی می‌دهید. خداوند متعال به خاطر هیچ چیزی به اندازه ن و کودکان خشمگین نمی‌شود.» (۱)

کودکتان را به خاطر بازیگوشی دعوا نکنید

خصلت کودکی شلوغ کردن و پرتحرک بودن است. آنها گاهی ممکن است به هر کار خطرناکی دست بزنند و والدین دائم باید مراقب‌شان باشند. گاهی والدین کودکان را سرزنش کرده و به آنها پرخاش می‌کنند تا آرام باشند. در حالی که توقع آرام بودن از کودک انتظاری بی‌جاست. بلکه والدین باید محیطی را برای کودک فراهم کنند تا بتواند به راحتی انرژی خود را تخلیه و بازی کند. جالب است بدانید کودکانی که بسیار پرتحرک و بازیگوش هستند، در بزرگسالی آرام و صبور خواهند شد. در همین باره امام کاظم علیه‌السلام می‌فرمایند: سزاوار است که کودک شلوغ و پرتحرک باشد تا در بزرگسالی صبور و بردبار شود و جز این روا نیست.» (۲)

قبل از سن تکلیف فرزندتان را با نماز خواندن آشنا کنید

هر چند نماز خواندن در سن تکلیف بر همه واجب می‌شود ولی بچه‌ها هر چه زودتر با نماز آشنا شوند، بیشتر با آن مانوس می‌شود و شیرینی عبادت را زودتر می‌چشد. علاوه بر این نماز باعث می‌شود که فرزندتان از گناه دور بماند و ارتباط همیشگی‌اش با خدا او را از دوستی با افراد خلافکار دور نگه می‌دارد. به همین دلیل ائمه توصیه کردند که فرزندانتان را قبل از سن تکلیف با نماز آشنا کنید. در این باره امام کاظم علیه‌السلام فرمودند: هنگامی که فرزندتان به سن هفت سالگی رسید، آنها را به نماز خواندن تشویق فرمان دهید.» (۳)

مسافرت خانوادگی یک ایده خوب تربیتی

یکی از تفریح‌های حلال مسافرت خانوادگی است، البته در صورتی که در آن گناهی صورت نگیرد. مسافرت خانوادگی علاوه بر خاطرات مشترک باعث ایجاد نشاط و شادابی برای همه اعضای خانواده می‌شود. علاوه بر این خانواده می‌توانند لحظاتی را فقط به خودشان اختصاص دهند. به خصوص پدران و مادران شاغل در این سفرها می‌توانند اوقات خوشی برای فرزندانشان بسازند. والدین در این سفرها می‌توانند نکات تربیتی تازه‌ای به کودکان خود بیاموزند و استعدادها و نقاط ضعف و قوت فرزندشان را بشناسند. در این میان سفرهای زیارتی علاوه بر تمام محاسن بالا، همراه با معنویت است و زمینه تحکیم اعتقادات را فراهم می‌کند. علی بن جعفر، برادر امام کاظم علیه‌السلام می‌گوید: چهار مرتبه در رکاب حضرت کاظم علیه‌السلام بودم و حضرت همراه خانواده‌اش به حج رهسپار شدند. این سفرها گاه ۲۶ روز، گاهی ۲۴ روز و در بعضی زمان‌ها ۲۱ روز به درازا می‌انجامید.» (۴)

کودکان خود را با احترام مورد خطاب قرار دهید

در بعضی خانه‌ها اعضای خانواده یکدیگر را با اسامی و القاب زشت مورد خطاب می‌دهند. بهانه این افراد معمولا صمیمیت بیشتر است، در حالی که با چنین کاری احترام میان اعضای خانواده از بین می‌رود و زمینه هتک حرمت‌های بیشتر فراهم می‌شود. از سلیمان بن حفض مروزی نقل شده که: امام کاظم علیه‌السلام فرزند خود علی» را رضا» نامیدند و هر زمان که می‌خواستند نام او را بدون خطاب به زبان بیاورند، می‌فرمودند: بگویید فرزند من رضا، نزد من بیاید و به فرزند خود رضا» چنین گفتم و فرزند من رضا چنان گفت و هر گاه فرزندشان را مخاطب قرار می‌داد، می‌فرمودند: یا ابالحسن.» (۵)

شروع کننده فحاشی ستمگرتر است

این روزها در فضای مجازی زیاد دیده‌ایم افرادی را که در قالب اکانت‌های مختلف در حال فحاشی به همدیگر هستند. البته اجتماع هم از حضور چنین افرادی خالی نیست. موردی که معمولا از خانه شروع شده و به جامعه می‌رسد. حال در این میان مقصر اصلی کیست؟ امام کاظم علیه السلام به دو مردی که در حال فحاشی به یکدیگر بودند، فرمودند: شروع‏‌کننده، ستمگرتر است و بار گناه خویش و بار گناه دوستش را تا آن زمان که مظلوم نکند، بر دوش می‌کشد.» (۶)

پی نوشت:
۱. مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۵۵۸
۲. مسند امام کاظم (ع)، ج ۱، ص ۴۸۱
۳. مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۵۵۸
۴. بحار، ج ۴۸، ص ۱۰۰
۵. ترجمه عیون اخبار الرضا(ع)، ص ۱۴
۶. بحارالنوار،ج ۷۵، صفحه ۳۲۴


همسر و فرزندان

همچنین ببینید: فهرست فرزندان امام کاظم(ع)

تعداد همسران امام کاظم(ع) روشن نیست. نخستین آن‌ها، نجمه مادر امام رضا است. از تعداد فرزندان او نیز در منابع تاریخی گزارش‌های متفاوتی آمده است. به گزارش شیخ مفید، او ۳۷ فرزند (۱۸ پسر و ۱۹ دختر) داشته است. امام رضا(ع)، إبراهیم، شاهچراغ ، حمزه، إسحاق از جمله پسران و فاطمه معصومه و حکیمه از جمله دختران او هستند. نوادگان امام کاظم(ع) به سادات شهرت دارند.

موسی بن جعفر، پس از شهادت امام صادق(ع) در سال ۱۴۸ق. در سن ۲۰ سالگی به امامت رسید. دوران امامت او با خلافت چهار تن از خلفای عباسی هم‌‌زمان بود. حدود ۱۰ سال از امامت او در خلافت منصور (حکومت۱۳۶-۱۵۸ق)، ۱۱ سال در خلافت مهدی عباسی (حکومت۱۵۸-۱۶۹ق)، یک سال در خلافت هادی عباسی (حکومت۱۶۹-۱۷۰ق) و ۱۳ سال در خلافت هارون (حکومت۱۷۰-۱۹۳ق) سپری شد. مدت امامت موسی بن جعفر ۳۵ سال بود و با شهادت او در سال ۱۸۳ق امامت به فرزندش، امام رضا (ع) منتقل شد.

از دیدگاه شیعه، امام از جانب خدا تعیین می‌شود و از راه‌های شناخت او، نص (تصریح پیامبر(ص) یا امام قبلی به امامت امام پس از خود) است. امام صادق در موارد متعددی امامت موسی بن جعفر را به اصحاب نزدیک خود اعلام کرده بود. در هر یک از کتاب‌های کافی، ارشاد، اعلام الوری و بحارالانوار، بابی درباره نصوص امامت موسی بن جعفر(ع) وجود دارد که به ترتیب ۱۶، ۴۶، ۱۲ و ۱۴ روایت را در این باره نقل کرده‌اند از جمله:

در روایتی، فیض بن مختار می‌گوید از امام صادق(ع) پرسیدم امام پس از شما کیست؟ در این هنگام فرزندش موسی وارد شد و امام صادق(ع) او را امام بعدی معرفی کرد.

علی بن جعفر روایت کرده که امام صادق(ع) درباره موسی بن جعفر فرمود: فَإِنَّهُ أَفْضَلُ وُلْدِی وَ مَنْ أُخَلِّفُ مِنْ بَعْدِی وَ هُوَ الْقَائِمُ مَقَامِی وَ الْحُجَّةُ لِلَّهِ تَعَالَی عَلَی کَافَّةِ خَلْقِهِ مِنْ بَعْدِی؛ او برترین فرزندان و بازماندگان من است و اوست که پس از من، در جایگاه من قرار می‌گیرد و پس از من، حجت خدا بر همه مخلوقات است.»

همچنین در عیون اخبار الرضا آمده است که هارون الرشید خطاب به فرزندش، موسی بن جعفر را امام بر حق و سزاوارترین فرد به جانشینی پیامبر(ص) خوانده و پیشوایی خود را ظاهری و با زور توصیف کرده است.

وصیت امام صادق و سرگردانی برخی شیعیان

در منابع آمده است امام صادق(ع) با توجه به سخت‌گیری‌های عباسیان و برای حفظ جان امام کاظم(ع)، پنج نفر ـ از جمله خلیفه عباسی ـ را به عنوان وصی خود معرفی کرد. هر چند امام صادق، بارها امامِ پس از خود را به اصحاب خاصش معرفی کرده بود، اما این اقدام تا حدی وضع را برای شیعیان ابهام‌آلود کرد. در این دوره، برخی از اصحاب برجسته امام صادق مانند مؤمن طاق و هشام بن سالم نیز دچار تردید شده بودند. آنان ابتدا به سراغ عبدالله افطح، که ادعای امامت کرده بود، رفتند و از او درباره زکات پرسیدند. اما پاسخ‌های عبدالله آنها را قانع نکرد. آن دو سپس با موسی بن جعفر (ع) ملاقات کردند و با پاسخ‌های وی قانع‌ شدند و امامت او را پذیرفتند.

انشعاب در شیعه

در دوره امامت موسی بن جعفر(ع)، فرقه‌های اسماعیلیه، فطحیه و ناووسیه شکل گرفت. هر چند در زمان حیات امام صادق(ع)، زمینه انشعاب در شیعه فراهم شده بود، اما انشعابی در میان آنان رخ نداد. ولی با شهادت امام صادق، و آغاز امامت موسی بن جعفر، شیعیان به فرقه‌های مختلفی منشعب شدند؛ گروهی از آنان، مرگ اسماعیل پسر امام صادق(ع) را انکار کرده، او را امام می‌دانستند. شماری از این گروه، که از حیات اسماعیل مأیوس شدند، پسر او محمد را امام دانستند. این گروه به اسماعیلیه شهرت یافتند. برخی دیگر عبدالله اَفْطَح را امام دانسته، به فَطَحیه مشهور شدند ولی پس از مرگ او که حدود ۷۰ روز پس از شهادت امام صادق رخ داد، به امامت موسی بن جعفر معتقد شدند. شماری نیز به پیروی از شخصی به نام ناووس در امامت حضرت صادق(ع) توقف کردند و عده‌ای به امامت محمد دیباج معتقد شدند.

فعالیت غالیان

در دوره امام کاظم(ع)، غالیان نیز فعال بودند. در این دوره فرقه بشیریه شکل گرفت که منسوب به محمد بن بشیر از اصحاب موسی بن جعفر بود. او در زمان حیات امام، دروغ‌هایی به آن حضرت می‌بست. محمد بن بشیر می‌گفت آن کسی که مردم به عنوان موسی بن جعفر می‌شناسند، آن موسی بن جعفری نیست که امام و حجت خداوند است و مدعی بود موسی بن جعفر حقیقی نزد وی است و می‌تواند امام را به آنها نشان دهد. او در شعبده‌بازی مهارت داشت و صورتی مانند صورت امام کاظم (ع) ساخته بود و آن را به عنوان امام کاظم(ع) به مردم نشان می‌داد و برخی نیز فریب او را خورده بودند. محمد بن بشیر و پیروانش قبل از شهادت امام کاظم (ع) در جامعه شایعه کرده بودند که امام کاظم(ع) زندان نرفته و زنده است و نمی‌میرد. [۵۱] امام کاظم محمد بن بشیر را نجس می‌شمرد و لعن می‌کرد و ریختن خون او را مباح دانست.

فعالیت علمی

از امام کاظم فعالیت‌های علمی متفاوتی گزارش شده است؛ متن این فعالیت‌ها در قالب روایات، مناظره و گفتگوی علمی در کتاب‌های حدیثی شیعه آمده است.

روایات

امام کاظم(ع) فرمود:

هرکه دنیادوست شود ترس آخرت از قلبش رخت بربندد، اگر به بنده‌ای علمی عطا شد و او محبتش به دنیا افزون گشت، از خدا دورتر می‌شود و خشم الهی بر او بیشتر خواهد شد.

ابن شعبه، تحف العقول، ۱۴۰۴ق، ص۳۹۹

احادیث فراوانی از امام کاظم(ع)، در منابع حدیثی شیعه روایت شده است؛‌ این روایات بیشتر در موضوعات کلامی چون توحید، بداء و ایمان و نیز موضوعات اخلاقی است. همچنین مناجات‌هایی از جمله دعای جوشن صغیر از وی نقل شده است. در اسناد این روایات از او با تعابیری چون الکاظم، ابی‌الحسن، ابی‌الحسن الاول، ابی‌الحسن الماضی، العالم و العبد الصالح یاد شده است. عزیزالله عطاردی ۳۱۳۴ حدیث از او در مُسْنَدُ الامام الکاظم گردآورده است. ابوعمران مروزی از عالمان اهل‌سنت نیز شماری از احادیث امام هفتم شیعیان را در مسند الامام موسی بن جعفر آورده است.

از موسی بن جعفر، آثار دیگری نیز روایت شده است:

علی بن جعفر، برادر امام کاظم (ع) کتابی با عنوان المسائل داشت که در آن مسئله‌هایی را که از امام کاظم (ع) پرسیده و جواب آن‌ها را دریافت کرده بود ثبت کرده بود. موضوع این کتاب مسائل فقهی است. این کتاب با عنوان مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها توسط موسسه آل البیت منتشر شده است.

رساله‌ای درباره عقل که خطاب به هشام بن حکم نوشته شده است.

رساله‌ای درباره توحید که در پاسخ به سؤالات فتح بن عبدالله است.

علی بن یقطین نیز مسائلی را که از موسی بن جعفر فرا گرفته بود، در کتابی با عنوان مسائل عن ابی الحسن موسی بن جعفر‌ جمع‌آوری کرده است.

مناظر‌ه‌ها و گفتگوها

مناظرات و گفتگوهایی از امام کاظم با برخی از خلفای عباسی، دانشمندان یهودی و مسیحی  ابوحنیفه[۶۹] و دیگران گزارش شده است. باقر شریف قرشی هشت گفتگو از امام کاظم، تحت عنوان مناظرات آن حضرت گرد آورده است. امام کاظم(ع) با مهدی عباسی مناظره‌هایی درباره فدک و نیز حرمت خمر در قرآن انجام داده است. با هارون عباسی نیز مناظراتی داشته است. از آنجا که هارون می‌خواست خویشاوندی پیامبر(ص) با خود را نزدیک‌تر از نسبت او با موسی بن جعفر نشان دهد، امام کاظم(ع) در حضور هارون به نزدیک‌تر بودنِ انتساب خویش به پیامبر تصریح کرد.[۷۲] گفتگوهای موسی بن جعفر با عالمان ادیان دیگر نیز معمولا در پاسخ به پرسش‌های آنان صورت گرفته که در پایان به گرویدن آنان به اسلام انجامیده است.

سیره

سیره عبادی

بر اساس منابع شیعه و سنی، امام کاظم (ع) بسیار اهل عبادت بود؛ به همین دلیل، برای او از لقب عبد صالح استفاده می‌شود. بر پایه برخی گزارش‌ها امام کاظم (ع) آن قدر عبادت می‌کرد که زندان‌بانان او نیز تحت تأثیر قرار می‌گرفتند. شیخ مفید موسی بن جعفر را عابدترین مردم زمان خود دانسته و گزارش کرده است که آن حضرت چنان از ترس خدا گریه می‌کرد که محاسنش از اشک‌ خیس می‌شد. او دعای عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ» را تکرار می‌کرد و دعای اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَابِ» را در سجده می‌خواند.[۷۷] حتی هنگامی که به دستور هارون به زندان منتقل شد، خدا را سپاس می‌گفت که فرصتی برای عبادت یافته است: خدایا همواره از تو فراغتی برای عبادتت طلب می‌کردم و تو آن را برایم فراهم کردی؛ پس تو را سپاس می‌گویم».

نقش انگشتری امام کاظم حَسْبِیَ اللَّهُ حَافِظِی»‏ و ِ الْمُلْکُ لِلَّهِ وَحْدَهُ» بوده است.

سیره اخلاقی

در منابع شیعه و سنی، گزارش‌های مختلفی درباره بردباری و سخاوت امام کاظم (ع) وجود دارد. شیخ مفید او را بخشنده‌ترین مردم زمان خودش دانسته که شب‌ها برای فقیران مدینه آذوقه می‌برد. ابن عنبه درباره سخاوت موسی بن جعفر گفته است: او شب‌ها از خانه بیرون می‌رفت و کیسه‌هایی از درهم همراه داشت و به هر کس می‌رسید یا به کسانی که به احسان او چشم داشتند، می‌بخشید تا بدانجا که کیسه‌های پول او ضرب‌المثل شده بود. همچنین گفته شده موسی بن جعفر به کسانی که به او آزار می‌رساندند نیز بخشش می‌کرد و وقتی به او خبر می‌دادند فردی در صدد اذیت او بوده، برایش هدیه‌ می‌فرستاد. همچنین شیخ مفید امام کاظم را کوشاترین فرد در صله رحم با خانواده و دیگر بستگان دانسته است.

دلیل ملقب شدن امام هفتم شیعیان به کاظم، این بود که خشم خود را کنترل می‌کرد. گزارش‌های مختلفی در منابع آمده که امام کاظم خشم خود را در برابر دشمنان و کسانی که به او بدی می‌کردند، فرو می‌برد. از جمله گفته شده مردی از نوادگان عمر بن خطاب در حضور امام کاظم، به امام علی(ع) توهین کرد. همراهان امام خواستند به او حمله کنند، اما امام مانع شد و سپس به مزرعهٔ آن مرد رفت. مرد با دیدن امام کاظم شروع به داد و بیداد کرد که محصولش را لگدمال نکند. امام به او نزدیک شد و با خوشرویی پرسید چقدر خرج کاشت مزرعه کرده‌ای؟ مرد گفت: ۱۰۰ دینار! سپس پرسید: امید داری چه اندازه از آن برداشت کنی؟ مرد پاسخ داد غیب نمی‌دانم. امام فرمود: گفتم امید داری چه اندازه از آن برداشت کنی؟ مرد پاسخ داد: ۲۰۰ دینار! امام ۳۰۰ دینار به او داد و گفت: این ۳۰۰ دینار برای توست و محصولت هم برایت باقی است. سپس به سوی مسجد رفت. آن مرد زودتر خود را به مسجد رساند و با دیدن امام کاظم برخاست و این آیه را بلند خواند: اللَّه أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِ‌سَالَتَهُ؛ خدا بهتر می‌داند رسالتش را کجا قرار دهد.

بشر حافی نیز که بعدها از مشایخ صوفیه گردید، تحت تأثیر سخنان و اخلاق او توبه کرد.

سیره ی

برخی منابع گفته‌اند امام کاظم به شیوه‌های مختلفی از جمله مناظره و عدم همکاری، بر عدم مشروعیت خلفای عباسی تأکید می‌کرد و می‌کوشید اعتماد مردم را نسبت به آنان سست کند. موارد زیر را می‌توان از نمونه‌های تلاش او برای بی‌اعتبار کردن عباسیان برشمرد:

حاکمان زمان امام موسی کاظم(ع)

او در مواردی که خلفای عباسی با انتساب خود به پیامبر(ص) در صدد مشروعیت‌بخشی به حکومت خود بودند، نسب خود را مطرح می‌کرد و نشان می‌داد که او از عباسیان به پیامبر(ص) نزدیک‌تر است. از جمله در

 

گفت‌وگویی که میان او و هارون عباسی رخ داد، امام کاظم با تکیه بر آیاتی از قرآن از جمله آیه مباهله، انتساب خود به پیامبر را از طریق مادرش حضرت زهرا(س) اثبات کرد.

هنگامی‌که مهدی عباسی رد مظالم می‌کرد، امام کاظم فدک را از او مطالبه کرد. مهدی از او خواست تا حدود فدک را مشخص کند و امام مرزهایی را تعیین کرد که با قلمرو حکومت عباسیان برابری می‌کرد.

امام هفتم شیعیان اصحاب خود را به عدم همکاری با عباسیان سفارش می‌کرد، از جمله صفوان جمال را از کرایه دادن شتران خود به هارون منع کرد. در عین حال از علی بن یقطین که در حکومت هارون الرشید، عهده‌دار وزارت بود، خواست تا در دربار بماند و به شیعیان خدمت کند.

با این وجود، از موسی بن جعفر(ع) مخالفت علنی در برابر حکومت وقت گزارش نشده است. او اهل تقیه بود و شیعیان را نیز به رعایت آن سفارش می‌کرد. به عنوان مثال، در نامه‌ای به خیزران مادر هادی عباسی، مرگ او را تسلیت گفت.۳] بر پایه روایتی هنگامی که هارون او را احضار کرد، فرمود: چون تقیه در برابر حاکم واجب است، پیش هارون می‌روم». او همچینن هدایای هارون را، برای ازدواج آل ابی‌طالب و جلوگیری از قطع نسل آنان می‌پذیرفت.۴] حتی امام کاظم (ع) در نامه‌ای از علی بن یقطین خواست مدتی به شیوه اهل‌سنت وضو بگیرد تا خطری او را تهدید نکند.

امام کاظم و قیام‌های علویان

دوران زندگانی موسی بن جعفر با دوران قدرت گرفتن عباسیان، و قیام‌های متعدد از سوی علویان علیه آنان هم‌زمان بود. عباسیان با شعار طرفداری و حمایت از اهل‌بیت به قدرت رسیدند، ولی طولی نکشید به دشمنی سخت برای علویان تبدیل شدند و بسیاری از آنان را کشتند یا به زندان انداختند.۶] سخت‌گیری حاکمان عباسی بر علویان سبب شد، تا شماری از علویان سرشناس دست به قیام بزنند. قیام نفس زکیه، تشکیل حکومت ادریسیان و قیام شهید فخ از آن جمله بود. قیام فخ در سال ۱۶۹ق در دوره امامت موسی بن جعفر و خلافت هادی عباسی به وقوع پیوست.[۱۰۷] امام در این قیام‌ها شرکت نکرد و موضع صریحی از او در تأیید یا رد آنها گزارش نشده است؛ حتی یحیی بن عبدالله پس از قیام در طبرستان، در نامه‌ای از همراهی نکردن وی گلایه کرد.۸] در مورد موضع امام در قیام فخ که در مدینه رخ داد، دو دیدگاه وجود دارد:‌

عده‌ای معتقدند امام با این قیام موافق بوده است. استناد این گروه به این سخن امام خطاب به شهید فخ است: پس در کار خویش جدی باش چراکه این مردم ایمان را اظهار می‌کنند ولی در نهان شرک دارند.»

عده‌ای دیگر گفته‌اند این قیام‌ها مورد تایید امام نبوده است.

در هر صورت، هنگامی که امام سر شهید فخ را دید آیه استرجاع بر زبان جاری کرد و او را ستودهادی عباسی دستور قیام فخ را به امام کاظم نسبت می‌داد و به همین دلیل او را به قتل تهدید کرد.

زندان

امام کاظم(ع)، در طول دوران امامتش چندین بار از سوی خلفای عباسی احضار و زندانی شد. نخستین‌بار در زمان خلافت مهدی عباسی، امام را به دستور خلیفه از مدینه به بغداد منتقل کردند هارون نیز دو بار امام را زندانی کرد. زمانِ دستگیری و زندان اول در منابع ذکر نشده ولی دومین بار در ۲۰ شوال سال ۱۷۹ق در مدینه دستگیر  و در ۷ ذی حجه در بصره در خانه عیسی بن جعفر زندانی شد  بنا به گزارش شیخ مفید، هارون در سال ۱۸۰ق در نامه‌ای به عیسی بن جعفر، از او خواست امام را به قتل برساند، ولی او نپذیرفت  امام را پس از مدتی به زندان فضل بن ربیع در بغداد منتقل کردند. امام کاظم(ع) سال‌های پایانی عمر خود را در زندان‌های فضل بن یحیی و سندی بن شاهک گذراند  در زیارتنامه امام کاظم(ع) با عبارت الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُون‏؛ کسی که در سیاهچال‌ها شکنجه می‌شد به او سلام داده شده است

درباره دلیل دستگیر شدن امام هفتم شیعیان توسط خلفای عباسی و انتقال وی به زندان، گزارش‌های متفاوتی در منابع آمده است. بنا بر برخی گزارش‌ها دلیل دستگیری موسی بن جعفر به دستور هارون، حسادت یحیی برمکی و بدگویی علی بن اسماعیل بن جعفر از وی نزد هارون بوده است  گفته شده هارون به ارتباط شیعیان با امام کاظم حساس بود و از اینکه اعتقاد شیعیان به امامت آن حضرت باعث تضعیف حکومت   وی شود، بیم داشت. همچنین بر پایه برخی گزارش‌ها دلیل زندانی شدن امام کاظم(ع) این بود که برخی از شیعیان همچون هشام بن حکم، با وجود اینکه امام دستور به تقیه داده بود، خواست امام را رعایت نمی‌کردند  این گزارش‌ها مناظره‌های هشام بن حکم را از جمله اسباب زندانی شدن امام برشمرده‌اند

 

شهادت

واپسین روزهای عمر امام کاظم(ع) در زندان سندی بن شاهک سپری شد. شیخ مفید گفته است سندی، به دستور هارون الرشید امام را مسموم کرد و امام سه روز پس از آن به شهادت رسید  شهادت وی ۲۵ رجب سال ۱۸۳ قمری در بغداد رخ داده است  درباره زمان و مکان شهادت امام کاظم (ع) نظرات دیگری هم وجود دارد

پس از آنکه موسی بن جعفر(ع) به شهادت رسید، سندی بن شاهک می‌خواست این‌گونه جلوه دهد که امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته است از همین رو عده‌ای از فقها و سرشناسان بغداد را حاضر کرد و پیکر امام را به آن‌ها نشان داد تا ببینند در بدن امام جراحتی وجود ندارد. هم‌چنین به دستور او پیکر امام را روی پل بغداد قرار دادند و اعلام کردند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است  درباره چگونگی شهادت وی گزارش‌های متفاوتی وجود دارد؛ بیشتر تاریخ‌نویسان بر این باورند که یحیی بن خالد و سندی بن شاهک او را مسموم کرده‌انددر گزارشی نیز گفته شده او را با پیچیدن در فرش، به شهادت رسانده‌اند.

برای قراردادن بدن امام کاظم(ع) در معرض دید عموم دو دلیل گفته شده: یکی اثبات این‌که او به مرگ طبیعی از دنیا رفته؛ دیگری باطل کردن باور کسانی که به مهدویت او اعتقاد داشته‌اند.

پیکر موسی بن جعفر(ع) را در منطقه شونیزیه در مقبره خانوادگی منصور که به مقابر قریش شهرت داشت، دفن کردندمدفن او به حرم کاظمین مشهور است. گفته شده دلیل عباسیان برای این‌که بدن امام را در این مقبره دفن کردند، ترس از آن بود که مبادا مکان دفن او محل تجمع و حضور شیعیان شود

آرامگاه

آرامگاه امام کاظم(ع) و امام جواد(ع)، در منطقه کاظمین در بغداد به حرم کاظمین مشهور و زیارتگاه مسلمانان به‌ویژه شیعیان است. بر پایه روایاتی از امام رضا(ع)، ثواب زیارت قبر امام کاظم(ع)، با زیارت قبر پیامبر اکرم(ص)، حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) برابری می‌کند.

 


امام موسی بن جعفر (ع) پیشوایی بودند که منزلتی بزرگ و شانی عظیم داشتند که همواره در تجهد کوشا بودند؛ عبادتشان معروف، و معجزاتش روشن میان عام وخاص، و بر طاعت بندگی مواظب، و شب را به سجود به پایان می برد و روز را به صدقه  و روزه می‌گذراند.

ولادت

 

موسی بن جعفر در سال ۱۲۸ یا ۱۲۹ هجری قمری هنگامی که امام صادق (ع) و همسرش حمیده از حج بازمی‌گشتند، در منطقه ابواء به دنیا آمد. برخی مکان ولادت ایشان را مدینه دانسته‌اند. درباره تاریخ ولادت امام کاظم(ع) اختلاف است؛ طبری ولادت ایشان را در ذی‌الحجه و طبرسی آن را در ۷ صفر دانسته است. مادر ایشان حضرت حمیده کنیزی از اهل مغرب یا اندلس(اسپانیا) بوده است و نام پدر حمیده را صاعد مغربی (بربری) گفته اند. برادران دیگر امام از این بانو اسحاق و محمد دیباج بوده اند. امام موسی کاظم(ع) هنوز کودک بود که فقهای مشهور مثل ابو حنیفه از او مسئله می پرسیدند و کسب علم می‌کردند.

 

فرزندان امام موسی کاظم(ع)

 

حضرت ابو الحسن موسى (ع) سى و هفت فرزند پسر و دختر داشتند: على بن موسى الرضا (علیه السلام)، ابراهیم، عباس، قاسم، اسماعیل، جعفر، هرون، حسن، احمد، محمد، حمزه، عبداللَّه، اسحق، عبیداللَّه، زید، حسن، فضل، حسین، سلیمان، فاطمه کبرى، فاطمه صغرى، رقیه، حکیمه، ام ابیها، رقیه صغرى، ام جعفر، لبابه، زینب، خدیجه، علیه، آمنه، حسنه، بریهه، عایشه، ام سلمه، میمونه، ام کلثوم.

 

در میان تمام فرزندان حضرت ابو الحسن(علیه السلام) فرزند بزرگوارش حضرت ابو الحسن على بن موسى الرضا(علیه السلام) از همه بزرگوارتر و عالیقدرتر و داناتر و فاضلتر بوده. احمد بن موسى مردى کریم و بزرگوار و پرهیزکار بود و حضرت موسى بن جعفر این فرزند بزرگوار را دوست می داشت و بر سایر فرزندان مقدم می‌داشت و بستان یسیر خود را به او بخشیده بود.

 

مناظرات علمی امام موسی کاظم (ع)

 

مناظرات و گفتگوهایی از امام کاظم با برخی از خلفای عباسی، دانشمندان یهودی و مسیحی، ابوحنیفه و دیگران گزارش شده است. باقر شریف قرشی هشت گفتگو از امام کاظم، تحت عنوان مناظرات آن حضرت گرد آورده است. امام کاظم(ع) با مهدی عباسی مناظره‌هایی درباره فدک و نیز حرمت خمر در قرآن انجام داده است. با هارون عباسی نیز مناظراتی داشته است. از آنجا که هارون می‌خواست خویشاوندی پیامبر(ص) با خود را نزدیک‌تر از نسبت او با موسی بن جعفر نشان دهد، امام کاظم در حضور هارون به نزدیک‌تر بودنِ انتساب خویش به پیامبر تصریح کرد. گفتگوهای موسی بن جعفر با عالمان ادیان دیگر نیز معمولا در پاسخ به پرسش‌های آنان صورت گرفته که در پایان به گرویدن آنان به اسلام انجامیده است.

 

زندگی‌نامه امام موسی کاظم(ع) از ولادت تا شهادت

 

برخوردهای ی امام موسی کاظم(ع)

 

دورانى که امام کاظم علیه السّلام در آن زندگى مى‌ کرد، مصادف با نخستین مرحله استبداد و ستمگرى حکّام عباسى بود.این اعمال فشار از زمان امام صادق علیه السّلام آغاز شد و تا زمان امام رضا علیه السّلام که دوره خلافت مأمون بود با شدّت هر چه تمام تر ادامه یافت؛ مردم در زمان مأمون اندکى احساس امنیت ى کردند، ولى دیرى نپایید که دستگاه خلافت بدرفتارى و اعمال فشار بر مردم را دوباره از سر گرفت. فشار ى عباسیان در دوره‌اى آغاز شد که پیش از آن امام باقر و صادق(ع) با تربیت شاگردان فراوان، بنیه علمى و حدیثى شیعه را تقویت کرده بودند و جنبشى عظیم در میان شیعه پدید آورده بودند.رسالت امام موسی کاظم (علیه السلام) آن بود تا در این حرکت علمى، توازن و تعادل فکرى را میان شیعیان برقرار کنند.

 

عصر امام کاظم علیه السّلام دوران بسیار سختى براى شیعیان بود و در این دوران حرکتهاى اعتراض‌آمیز متعددى از ناحیه شیعیان و علویان نسبت به خلفاى عباسى صورت گرفت که از مهم ترین آنها قیام حسین بن على، شهید فخ - در زمان حکومت هادى عباسى- و نیز جنبش یحیى و ادریس فرزندان عبد الله بود که در زمان هارون رخ داد. در واقع مهمترین رقیب عباسیان، علویان بودند و طبیعى بود که حکومت آنان را سخت تحت نظارت آنها بگیرد. امامان شیعه همگى بر وم رعایت تقیه پافشارى کرده و مى ‌کوشیدند تا تشکّل شیعه و رهبرى آنها را به طور پنهانى اداره نمایند. طبعا این وضعیت سبب مى‌شد تا تاریخ نتواند از حرکات ى آنها ارزشیابى دقیقى به عمل آورد.

 

زندگی‌نامه امام موسی کاظم(ع) از ولادت تا شهادت

 

امام موسی کاظم(ع) در زندان

 

امام کاظم علیه السّلام دو بار به دست هارون به زندان افتاده اند که مرتبه دوم آن از سال 179 تا 183؛ یعنى به مدت چهار سال به طول انجامیده و به شهادت آن حضرت منجر شده است. درباره مرتبه نخست زندان اوّل مدّت قید نشده است.

 

دلایل زندانى شدن امام در این دو بار که هر دو به دست هارون بوده است عبارت است از:

 

1- سختگیری های هارون نسبت به علویان به خصوص امام موسی کاظم(علیه السلام)

 

2- نفوذ بسیار امام و علویان در میان مردم به دلیل اینکه فرزندان رسول خدا(صل الله علیه و آله) هستند.

 

3- مفترض الطاعه بودن‌ امامان شیعه و ترس دستگاه حکومت از شیعیان به دلیلی این صفت ائمه اطهار؛ مرحوم صدوق از جمله علل به شهادت رسیدن امام کاظم علیه السّلام را آگاهى یافتن هارون از اعتقاد شیعیان به امامت امام دانسته است. هارون فهمید که شیعیان شب و روز به خدمت امام مى‌رسند. و به خاطر ترس از جان و از دست دادن سلطنتش آن حضرت را به شهادت رسانید.

 

4- سعایت برخی از بستگان امام مانندعلی بن اسماعیل بن جعفر (پسر برادر امام) در نزد هارون از امام.

 

هارون با آن همه سلطه و قدرت، مجبور بود تا دست به چنین توجیهاتى بزند تا اقدامش از طرف مردم مورد انکار و نفرت قرار نگیرد. هارون در همان مسجد دستور توقیف حضرت را صادر کرد.  وى دستور داد تا دو کاروان آماده کرده، یکى را به سمت کوفه و دیگرى را به سمت بصره بفرستند. او امام را همراه یکى از این دو کاروان روانه ساخت. این کار به این دلیل انجام گرفت تا مردم ندانند امام در کجا زندانى مى‌شود.

 

هارون، امام کاظم علیه السّلام را نزد حاکم بصره، عیسى بن جعفر بن منصور فرستاد؛ امام چندى در زندان او بسر برد، اما در نهایت، عیسى از این کار خسته شد و به هارون نوشت تا او را تحویل شخص دیگرى بدهد.در غیر این صورت او را آزاد خواهد کرد، زیرا در تمام این مدت کوشیده تا شاهدى بر ضد امام به دست آورد، اما چیزى نیافته است.

 

پس از آن، امام را تحویل فضل بن ربیع دادند. امام مدتى طولانى نزد وى زندانى بود. گفته شده که از او خواستند تا آن حضرت را به قتل برساند، اما او از این کار سرباز زد. پس از آن، حضرت را تحویل فضل بن یحیى دادند و مدتى نیز در زندان او بسر برد. مطابق نقل مورّخان او حرمت امام را پاس مى‌ داشت. پس از آن امام کاظم علیه السّلام را تحویل زندانبان دیگرى بنام سندى بن شاهک دادند.

 

زندگی‌نامه امام موسی کاظم(ع) از ولادت تا شهادت

 

شهادت امام موسی کاظم(ع)

 

واپسین روزهای عمر امام کاظم(ع) در زندان سندی بن شاهک سپری شد. شیخ مفید گفته است سندی، به دستور هارون الرشید امام را مسموم کرد و امام سه روز پس از آن به شهادت رسید. شهادت وی ۲۵ رجب سال ۱۸۳ق در بغداد رخ داده است. درباره زمان و مکان شهادت امام کاظم (ع) نظرات دیگری هم وجود دارد.

 

پس از آن‌که موسی بن جعفر(ع) به شهادت رسید، به دستور سِندی بن شاهک پیکر او را روی پل بغداد قرار دادند و اعلام کردند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است. درباره چگونگی شهادت وی گزارش‌های متفاوتی وجود دارد؛ بیشتر تاریخ‌نویسان بر این باورند که یحیی بن خالد و سندی بن شاهک او را مسموم کرده‌اند. در گزارشی نیز گفته شده او را با پیچیدن در فرش، خفه کرده‌اند.

 

برای قراردادن بدن امام کاظم(ع) در معرض دید عموم دو دلیل گفته شده: یکی اثبات این‌که او به مرگ طبیعی از دنیا رفته؛ دیگری باطل کردن باور کسانی که به مهدویت او اعتقاد داشته‌اند.

 

پیکر موسی بن جعفر(ع) را در منطقه شونیزیه در مقبره خانوادگی منصور که به مقابر قریش شهرت داشت، دفن کردند. مدفن ایشان به حرم کاظمین مشهور است. گفته شده دلیل عباسیان برای این‌که بدن امام را در این مقبره دفن کردند، ترس از آن بود که مبادا مکان دفن او محل تجمع و حضور شیعیان شود.

 


این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر

وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین

وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق

بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.


این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.


سیره‌ تربیتی امام موسی کاظم(ع)

 

امام موسی کاظم(ع) فرزندان را به طور جدّی به تحصیل علم و تفقّه در دین دستور می‌دادند و آنان را از آموزش برخی از علوم که در پیشبرد زندگی آنان بی‌فایده است، برحذر می‌داشتند.

سیره‌ تربیتی امام موسی کاظم(ع)

 

یکی از بزرگ‌ترین اهداف ازدواج، تربیت فرزندان صالح و شایسته‌ است و از ویژگی‌های انحصاری اسلام، نگاه عمیق و ریشه‌ای به امر تربیت است به گونه‌ای که زمینه‌های تربیت را از لحظه‌ی قبل از تولّد مورد توجّه قرار داده است.

خانواده نقش مهمّی در تربیت کودک و ساختار شخصیت او دارد؛ شخصیتی که در تمام دوران زندگی همراه فرد است. در این راستا سیره‌ی تربیتی معصومین(ع) می‌تواند در تبیین چند و چون این امر مهم، راهگشا باشد. تحقیق پیش رو این موضوع را در سیره‌ی امام موسی کاظم(ع) واکاوی می‌نماید.

رهنمودهای تربیتی امام موسی کاظم(ع)

جامعه‌ی سالم و با نشاط در گروی این است که فرزندان خویش را درست تربیت کنیم زیرا تربیت یکی از مهم‌ترین مقوله‌های تحصیل کمالات و نفسانی می‌باشد که امامان معصوم(ع) به آن بسیار سفارش نموده‌اند. امام موسی کاظم(ع) نیز در جهت تربیت صحیح کودکان راهکارهایی توصیه فرموده‌اند که برخی از آنان را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

از حقوق فرزند بر والدین، انتخاب نام نیکو می‌باشد. در این راستا امام موسی کاظم(ع) می‌فرمایند: اوّلین کار نیکی که والدین برای فرزندشان انجام می‌دهند این است که نام نیکو برای او انتخاب نمایند» (حرّ عاملی، 1409ق، ج15، ص122) و نیز در حدیثی دیگر، برخی از اسامی نیکو را بیان می‌فرمایند که: در خانه‌ای که یکی از اسم‌های محمّد، احمد، علی، حسن، حسین، جعفر، طالب و فاطمه باشد، فقر در آن خانه وارد نمی‌شود» (بحرانی، 1363، ج11، ص552). اهمیّت نام نیکو تا آن حد است که گاهی حضرت از نام‌های ناپسند نهی می‌کردند.

سیره‌ی ‌عملی امام موسی کاظم(ع) گواه صادقی بر اهمّیت نام نیکو برای فرزندان است. زیرا آن حضرت برای فرزندان خود نام نیکو بر‌می‌گزیدند و حتّی در مواردی اسامی مشترک انتخاب نموده و با پسوند اکبر، کبری، وسطی و صغری آن‌ها را از هم جدا می‌کردند (مجلسی، 1403ق، ج48، ص317؛ الاربلی، 1381ق، ج3، ص2).

از دیگر مسائل تربیتی، پیوند عاطفی والدین و فرزندان است. پیوندی که بر اساس محبّت و نیاز است. نیاز به عاطفه سراسر وجود کودک را فرا گرفته و او را به عنایت والدین نیازمند ساخته است. کودک توان دوری از والدین را ندارد و هرگونه بی‌توجّهی پدر و مادر به این وابستگی، می‌تواند برای آینده‌ی کودک مشکل آفرین باشد. بنابراین شایسته است والدین در حدّ امکان، فرزندان خود را از حلاوت مهر مادری و عطوفت پدری برخوردار کنند.

از دیگر صفات پسندیده و مورد توجّه پیشوایان دین، وفای به عهد و پیمان است. این عمل مهم در برخورد با کودکان از اهمیّت بیشتری برخوردار است. امام کاظم(ع) می‌فرمایند: هنگامی که به فرزندانتان وعده دادید، وفا کنید» (نوری طبرسی، 1382ق، ج3، ص558).

از مواردی که باعث اقتدار در فرزندان می‌شود، مسئولیت دادن به آن‌ها می‌باشد که از روش‌های مؤثّر تربیتی است. مسئولیت اگر متناسب با توان کودک باشد و در انجام دادن آن یاری شود، اعتماد به نفس او را تقویت می‌کند و کودک را برای پذیرش و به انجام رساندن مسئولیت‌های بزرگ‌تر آماده می‌سازد. علاوه بر این، کودکان احساس می‌کنند والدین برای آن‌ها احترام قائلند. ایشان در حدیثی می‌فرمایند: بهتر است فرزند پسر را در دوران کودکى به کارهاى مختلف و سخت وادار کنید تا در سنّ بزرگى حلیم و بردبار باشد» (حرّ عاملی، 1409ق، ج21، ص479).

بیقراری کودکان از جمله مسائلی است که برخی از والدین با آن روبه‌رو می‌شوند. برخی از والدین در برابر این بیقراری‌ها موضع می‌گیرند و ناراحت می‌شوند. درحالی که این ناآرامی کودکان معمولاً طبیعی است و کسانی که در کودکی پرتحرّکند در جوانی آرام و بردبار خواهند بود. بنابراین باید والدین با صبر و حوصله با کودکان خود برخورد کنند. امام موسی کاظم(ع) در این زمینه می‌فرمایند: سزاوار است فرزند در کودکی شلوغ و پرتحرّک باشد تا در بزرگی صبور و بردبار شود» (کلینی، بی‌تا، ج6، ص51).

فرزندان تا وقتی به بلوغ نرسیده‌اند به مراقبت والدین و هدایت آن‌ها نیاز دارند. فراهم ساختن زمینه‌ی مساعد برای دستیابی فرزندان به جایگاه اجتماعی مناسب، بخشی از وظایف والدین در برابر فرزندان است.

امام موسی کاظم(ع) فرزندان را به طور جدّی به تحصیل علم و تفقّه در دین دستور می‌دادند و آنان را از آموزش برخی از علوم که در پیشبرد زندگی آنان بی‌فایده است، برحذر می‌داشتند. ایشان در مورد علوم سودمند و شایسته فرمودند: علم به اصول عقیدتی، واجبات الهی و سنّت استوار (اخلاقی) و مانند این‌ها که فراگیری آن فضیلت دارد» و باید عمر را صرف کسب آن‌ها نمود.

امام موسی کاظم(ع) به اصحابشان در مورد آن‌چه که سزاوار است بدانند و به آن بپردازند، این چنین می‌فرمایند: علم و دانش مردم را در چهار نوع یافتم: اوّل آن‌که پروردگار خود را بشناسی، دوم آن‌که بدانی تو را چگونه آفریده است، سوم آن‌که مقصود از آفرینش تو چیست، چهارم آن‌چه را که باعث بیرون رفتن تو از دینت می‌شود بشناسی». ایشان مسلمانان را به آگاهی در دین و شناخت احکام شرعی دعوت می‌کردند و به آنان می‌فرمودند: در دین خدا تفقّه کنید، زیرا که فقه کلید بینش و باعث کمال عبادت و وسیله‌ی رسیدن به درجات عالی و مراتب والای در دین و دنیای شماست» (قرشی، 1368، ج1، ص268-267).

جمع‌بندی

ارائه‌ی شیوه‌های اطمینان بخش تربیتی، نقش مهم و اساسی در امر تربیت دارد که ضمن در برداشتن همه‌ی ابعاد زندگی انسان، او را به سعادت حقیقی که همان مقام قرب الهی است، نایل می‌گرداند. خداوند این گرایش الگوخواهی انسان را نیز بدون پاسخ نگذاشته و بی‌شک چنین شیوه‌های تربیتی جز از سیره‌ی عملی اسوه‌های راستین دین یعنی معصومین و ائمّه‌ی اطهار(ع) میسّر نمی‌شود. بنابراین می‌توان با در نظر گرفتن روش تربیتی معصومین(ع) و نیز سیره‌ی رفتاری و گفتاری آن‌ها، تربیت صحیح را عرضه نمود بدین ترتیب اگر استعدادهای کودک براساس الگوی الهی و معنوی تربیت نشود، اسیر نفس امّاره گشته و سقوط می‌کند. لذا در مسیر رشد وکمال نیاز به مربّی و الگو دارد. 

منابع

* قرآن کریم

1. الاربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ترجمه‌ی علی بن حسین زوارئی، تبریز، انتشارات محمد باقر کتابچی حقیقت، 1381ق.

2. الاصفهانی، ابو الفرج، مقاتل الطالبین، ترجمه‌ی هاشم رسولی محلاتی، تهران، کتابفروشی صدوق، بی‌تا.

3. بحرانی، عبدالله بن نورالله، عوالم العلوم و المعارف و الاحوال من الآیات و الاخبار و الاقوال، اصفهان، مکتبه اهرا، 1363.

4. بغدادی، خطیب، تاریخ بغداد، مصر، مطبعه السعاده، 1349ق.

5. الحرانی، ابن شعبه، تحف العقول، قم، مؤسّسه النشر الاسلامی، 1404ق.

6. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ترجمه‌ی محمد صالح روغنی قزوینی، قم، مسجد مقدس جمکران، 1389.

7. قرشی، باقر شریف، تحلیلی از زندگانی امام کاظم†، ترجمه‌ی محمد رضا عطایی، قم، چاپخانه مهر، 1368.

8. قمی، عباس، منتهی الامال، تهران، انتشارات کتابفروشی اسلامیه، 1380ق.

9. کلینی، ثقه الاسلام، اصول کافی، ترجمه و شرحِ سید جواد مصطفوی، تهران، انتشارات مسجد چهارده معصوم(ع)، بی‌تا.

10. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، بیروت-لبنان، مؤسّسه الوفاء، 1403ق.

11. ، بحار الأنوار، ترجمه‌ی موسی خسروی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1396ق.

12. نوری طبرسی، حسین، مستدرک الوسائل، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1382ق.

شماره نشریه:  شمیم نرجس شماره 33


رهنمودهای تربیتی امام موسی کاظم(ع)

 

جامعه‌ی سالم و با نشاط در گروی این است که فرزندان خویش را درست تربیت کنیم زیرا تربیت یکی از مهم‌ترین مقوله‌های تحصیل کمالات و نفسانی می‌باشد که امامان معصوم(ع) به آن بسیار سفارش نموده‌اند. امام موسی کاظم(ع) نیز در جهت تربیت صحیح کودکان راهکارهایی توصیه فرموده‌اند که برخی از آنان را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

 

از حقوق فرزند بر والدین، انتخاب نام نیکو می‌باشد. در این راستا امام موسی کاظم(ع) می‌فرمایند: اوّلین کار نیکی که والدین برای فرزندشان انجام می‌دهند این است که نام نیکو برای او انتخاب نمایند» (حرّ عاملی، 1409ق، ج15، ص122) و نیز در حدیثی دیگر، برخی از اسامی نیکو را بیان می‌فرمایند که: در خانه‌ای که یکی از اسم‌های محمّد، احمد، علی، حسن، حسین، جعفر، طالب و فاطمه باشد، فقر در آن خانه وارد نمی‌شود» (بحرانی، 1363، ج11، ص552). اهمیّت نام نیکو تا آن حد است که گاهی حضرت از نام‌های ناپسند نهی می‌کردند.

 

سیره‌ی ‌عملی امام موسی کاظم(ع) گواه صادقی بر اهمّیت نام نیکو برای فرزندان است. زیرا آن حضرت برای فرزندان خود نام نیکو بر‌می‌گزیدند و حتّی در مواردی اسامی مشترک انتخاب نموده و با پسوند اکبر، کبری، وسطی و صغری آن‌ها را از هم جدا می‌کردند (مجلسی، 1403ق، ج48، ص317؛ الاربلی، 1381ق، ج3، ص2).

 

از دیگر مسائل تربیتی، پیوند عاطفی والدین و فرزندان است. پیوندی که بر اساس محبّت و نیاز است. نیاز به عاطفه سراسر وجود کودک را فرا گرفته و او را به عنایت والدین نیازمند ساخته است. کودک توان دوری از والدین را ندارد و هرگونه بی‌توجّهی پدر و مادر به این وابستگی، می‌تواند برای آینده‌ی کودک مشکل آفرین باشد. بنابراین شایسته است والدین در حدّ امکان، فرزندان خود را از حلاوت مهر مادری و عطوفت پدری برخوردار کنند.

 

از دیگر صفات پسندیده و مورد توجّه پیشوایان دین، وفای به عهد و پیمان است. این عمل مهم در برخورد با کودکان از اهمیّت بیشتری برخوردار است. امام کاظم(ع) می‌فرمایند: هنگامی که به فرزندانتان وعده دادید، وفا کنید» (نوری طبرسی، 1382ق، ج3، ص558).

 

از مواردی که باعث اقتدار در فرزندان می‌شود، مسئولیت دادن به آن‌ها می‌باشد که از روش‌های مؤثّر تربیتی است. مسئولیت اگر متناسب با توان کودک باشد و در انجام دادن آن یاری شود، اعتماد به نفس او را تقویت می‌کند و کودک را برای پذیرش و به انجام رساندن مسئولیت‌های بزرگ‌تر آماده می‌سازد. علاوه بر این، کودکان احساس می‌کنند والدین برای آن‌ها احترام قائلند. ایشان در حدیثی می‌فرمایند: بهتر است فرزند پسر را در دوران کودکى به کارهاى مختلف و سخت وادار کنید تا در سنّ بزرگى حلیم و بردبار باشد» (حرّ عاملی، 1409ق، ج21، ص479).

 

بیقراری کودکان از جمله مسائلی است که برخی از والدین با آن روبه‌رو می‌شوند. برخی از والدین در برابر این بیقراری‌ها موضع می‌گیرند و ناراحت می‌شوند. درحالی که این ناآرامی کودکان معمولاً طبیعی است و کسانی که در کودکی پرتحرّکند در جوانی آرام و بردبار خواهند بود. بنابراین باید والدین با صبر و حوصله با کودکان خود برخورد کنند. امام موسی کاظم(ع) در این زمینه می‌فرمایند: سزاوار است فرزند در کودکی شلوغ و پرتحرّک باشد تا در بزرگی صبور و بردبار شود»(کلینی، بی‌تا، ج6، ص51).

 

فرزندان تا وقتی به بلوغ نرسیده‌اند به مراقبت والدین و هدایت آن‌ها نیاز دارند. فراهم ساختن زمینه‌ی مساعد برای دستیابی فرزندان به جایگاه اجتماعی مناسب، بخشی از وظایف والدین در برابر فرزندان است.

 

امام موسی کاظم(ع) فرزندان را به طور جدّی به تحصیل علم و تفقّه در دین دستور می‌دادند و آنان را از آموزش برخی از علوم که در پیشبرد زندگی آنان بی‌فایده است، برحذر می‌داشتند. ایشان در مورد علوم سودمند و شایسته فرمودند: علم به اصول عقیدتی، واجبات الهی و سنّت استوار (اخلاقی) و مانند این‌ها که فراگیری آن فضیلت دارد» و باید عمر را صرف کسب آن‌ها نمود.

 

امام موسی کاظم(ع) به اصحابشان در مورد آن‌چه که سزاوار است بدانند و به آن بپردازند، این چنین می‌فرمایند: علم و دانش مردم را در چهار نوع یافتم: اوّل آن‌که پروردگار خود را بشناسی، دوم آن‌که بدانی تو را چگونه آفریده است، سوم آن‌که مقصود از آفرینش تو چیست، چهارم آن‌چه را که باعث بیرون رفتن تو از دینت می‌شود بشناسی». ایشان مسلمانان را به آگاهی در دین و شناخت احکام شرعی دعوت می‌کردند و به آنان می‌فرمودند: در دین خدا تفقّه کنید، زیرا که فقه کلید بینش و باعث کمال عبادت و وسیله‌ی رسیدن به درجات عالی و مراتب والای در دین و دنیای شماست» (قرشی، 1368، ج1، ص268-267).

 

جمع‌بندی

 

ارائه‌ی شیوه‌های اطمینان بخش تربیتی، نقش مهم و اساسی در امر تربیت دارد که ضمن در برداشتن همه‌ی ابعاد زندگی انسان، او را به سعادت حقیقی که همان مقام قرب الهی است، نایل می‌گرداند. خداوند این گرایش الگوخواهی انسان را نیز بدون پاسخ نگذاشته و بی‌شک چنین شیوه‌های تربیتی جز از سیره‌ی عملی اسوه‌های راستین دین یعنی معصومین و ائمّه‌ی اطهار(ع) میسّر نمی‌شود. بنابراین می‌توان با در نظر گرفتن روش تربیتی معصومین(ع) و نیز سیره‌ی رفتاری و گفتاری آن‌ها، تربیت صحیح را عرضه نمود بدین ترتیب اگر استعدادهای کودک براساس الگوی الهی و معنوی تربیت نشود، اسیر نفس امّاره گشته و سقوط می‌کند. لذا در مسیر رشد وکمال نیاز به مربّی و الگو دارد. 

 

منابع

 

* قرآن کریم

 

1. الاربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ترجمه‌ی علی بن حسین زوارئی، تبریز، انتشارات محمد باقر کتابچی حقیقت، 1381ق.

 

2. الاصفهانی، ابو الفرج، مقاتل الطالبین، ترجمه‌ی هاشم رسولی محلاتی، تهران، کتابفروشی صدوق، بی‌تا.

 

3. بحرانی، عبدالله بن نورالله، عوالم العلوم و المعارف و الاحوال من الآیات و الاخبار و الاقوال، اصفهان، مکتبه اهرا، 1363.

 

4. بغدادی، خطیب، تاریخ بغداد، مصر، مطبعه السعاده، 1349ق.

 

5. الحرانی، ابن شعبه، تحف العقول، قم، مؤسّسه النشر الاسلامی، 1404ق.

 

6. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ترجمه‌ی محمد صالح روغنی قزوینی، قم، مسجد مقدس جمکران، 1389.

 

7. قرشی، باقر شریف، تحلیلی از زندگانی امام کاظم†، ترجمه‌ی محمد رضا عطایی، قم، چاپخانه مهر، 1368.

 

8. قمی، عباس، منتهی الامال، تهران، انتشارات کتابفروشی اسلامیه، 1380ق.

 

9. کلینی، ثقه الاسلام، اصول کافی، ترجمه و شرحِ سید جواد مصطفوی، تهران، انتشارات مسجد چهارده معصوم(ع)، بی‌تا.

 

10. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، بیروت-لبنان، مؤسّسه الوفاء، 1403ق.

 

11. ، بحار الأنوار، ترجمه‌ی موسی خسروی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1396ق.

 

12. نوری طبرسی، حسین، مستدرک الوسائل، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1382ق.

 

شماره نشریه:  شمیم نرجس شماره 33

 

 


اهمیت خانواده و تربیت از نگاه آمام موسی کاظم(ع)

گام نخست در تربیت

از ویژگیهای انحصاری اسلام نگاه عمیق و ریشه ای به امر تربیت است، از دیدگاه اسلام زمینه های تربیت را نه از لحظه تولد که از مدتها قبل بایدفراهم نمود، از بزرگترین اهداف ازدواج تربیت فرزندان صالح و شایسته است،ازدواج تنها یافتن شریک در زندگی مشترک و پیوند ساده میان زن و مرد نیست بلکه مرد باید مادری شایسته و زن پدری لایق برای فرزندان آینده خود برگزیند امام کاظم(ع) فرموده است: . واختاروا لنطفکم . برای نطفه های خود انتخاب کنید[مادران شایسته ای برای فرزندان آینده تان برگزینید] و نیز آن حضرت ویژگیهایی را برای انتخاب همسر فرمود که رعایت آنها شرط موفقیت در زندگی آینده است، برخی از این معیارها عبارتند از:

 

صالح بودن

 

آن حضرت از پیامبر اکرم(ص) نقل می کند که رسول خدا(ص) فرمود: خداوندفایده ای بهتر از همسر صالحه به انسان نداده تا وقتی او را می بیند خوشحال گرددو هر گاه شوهر خارج از منزل است خود و مال شوهر را حفظ نماید.

 

همچنین آن حضرت دعایی را به اصحاب تعلیم دادند که از خداوند طلب همسر صالح و مهربان کننداللهم ارزقنی زوجه صالحه ودودا .» و سفارش کردند که این دعا را بعد ازنماز و قرائت سوره فاتحه و یس بخوانند.

 

کفو بودن

 

همشان بودن والدین، در تربیت اولاد نقش بسزایی دارد، چنانچه والدین از نظر سطح سواد و فرهنگ و مسائل اخلاقی و اعتقادی به هم نزدیک نباشند دچار تضاد و ناهماهنگی در تربیت خواهند شدو تربیت مطلوب حاصل نخواهد گشت. امام کاظم(ع) در حدیثی می فرماید: وانکحواالاکفاء . با همسرانی که همسطح و کفو شما باشند ازدواج کنید .

 

عاطفه همسر

 

فرزند بیش از هر چیز بویژه در دوران کودکی نیاز به محبت دارد، با محبت بودن همسر از دو جهت اهمیت دارد از طرفی کانون خانواده را صفای بیشتر می بخشد و باعث نیرو و توان بیشتر مدیر خانواده یعنی شوهر می گردد و از طرف دیگر فرزندان تشنه محبت، خود را از چشمه زلال محبت سیراب و روان آنها را طراوت می بخشد. امام کاظم(ع) در دعایی که به اصحاب تعلیم دادند طلب همسر ودود و باعاطفه زیاد را ازخداوند، سفارش نمودند.

 

عفاف و پاکدامنی همسر

 

عفاف و پاکدامنی از معیارهای ضروری انتخاب همسر است; زیرا فرزندان طیب و پاکیزه از دامان مادران پاکدامن وبا عفت پرورش خواهند یافت.

 

امام کاظم(ع) از رسول خدا(ص) نقل می کند که فرمود: با ن فلان طایفه ازدواج کنید زیرا آنها با عفت هستند و ن آنان نیز با عفتند و با ن فلان طایفه ازدواج نکنید زیرا آنان با عفت نیستند و نشان نیز با عفت نخواهند بود ونیز علی بن جعفر می گوید از برادرم سؤال کردم آیا استفاده از شیر زنی که از راه بچه زاییده صلاح هست؟

 

فرمود: استفاده از شیر او و شیر دختر او که از متولد شده صلاح نیست.

 

امام هفتم(ع) بیش از آنکه دیگران را به انتخاب همسر شایسته توصیه کند خود بدین امر اساسی اهمیت می داد و برای فرزندان خود مادران صالح و شایسته انتخاب نمود،نکته قابل توجه اینکه هر کدام از همسران ایشان که از نظر تقوی و فضیلت برجسته تر بودند فرزندان بلند مرتبه تری داشتند برای نمونه به منزلت دو نفر ازهمسران آن حضرت اشاره می کنیم:

 

1-مادر امام رضا(ع)

 

از عون بن محمد کندی روایت شده که من مردی را آگاهتر ازعلی بن میثم به کارهای ائمه(علیهم السلام) و ازدواجشان ندیدم او می گفت که حمیده مصفاه مادر حضرت ابوالحسن موسی بن جعفر(ع) که از اشراف و بزرگان عجم بود کنیزی خرید و اسم آن تکتم بود و او در عقل و دین و احترام به حمیده بهترین زن بودبطوریکه به احترام حمیده هیچگاه در مقابل او نمی نشست، حمیده به فرزندش گفت:

 

پسرم من کنیزی بهتر از تکتم سراغ ندارم و شکی ندارم اگر فرزندی داشته باشدخداوند او را پاکیزه می گرداند و من این کنیز را به تو بخشیدم، درباره او سفارش به نیکی کن، آنگاه که حضرت رضا(ع) از آن بانو متولد شد او را طاهره نامید، نوادش سالم بود و از او شیر زیادی می خورد، آن بانو درخواست کرد دایه ای بگیرندکه در شیر دادن به او کمک کند. از او پرسیدند مگر شیر تو کم شده؟ گفت شیرم کم نشده اما من اوراد، اذکار و عبادتهایی داشتم و از هنگامی که فرزندم به دنیاآمد، کمتر به آنها می رسم.

 

2-ام احمد (مادر شاهچراغ)

 

ام احمد تنها زنی است که امام کاظم(ع) در وصیتنامه خود از او یاد می کند، مرحوم مجلسی درباره اومی نویسد:

 

مادر احمد از ن مورد احترام بود و امام کاظم(ع) علاقه شدیدی به او داشت،هنگامی که حضرت می خواست از مدینه به سوی بغداد حرکت کند، ودیعه های امامت راپیش او سپرد و فرمود: هرگاه کسی پیش تو آمد، در هر وقتی از اوقات که باشد واین امانت را از تو طلب کرد، بدان که من به شهادت رسیدم و او جانشین بعد از من و امامی است که اطاعت او بر شما و دیگران واجب است.

 

اولین نیکی به فرزند

 

انتخاب نام نیکو از حقوق فرزند بر والدین و نشانه احترام و اهمیت آنها به آینده فرزند می باشد. نام علامتی است که فرزند آن را تا پایان عمر به همراه دارداگر نیکو باشد مایه سرور و شادی فرزند و اگر ناپسند و زشت باشد باعث اندوه وحسرت او می گردد. موسی بن بکر از امام کاظم(ع) نقل می کند که فرمود: اولین کارنیک پدر برای فرزند این است که نام نیکو برایش انتخاب نماید. در حدیث دیگری آن حضرت برخی از اسامی نیکو را ذکر می نماید. سلیمان جعفری می گوید از حضرت کاظم(ع) شنیدم که فرمود: خانه ای که یکی از اسمهای محمد، احمد، علی، حسن، حسین،جعفر، طالب و فاطمه در آن باشد فقر در آن داخل نمی شود. اهمیت نام نیکو بدان حد است که گاهی حضرت از نامهای ناپسند نهی می فرمود و حتی در کودکی نسبت به آن حساس بود: یعقوب سراج نقل می کند که بر حضرت ابی عبدالله (امام صادق) (ع) واردشدم در حالیکه بر بالین فرزندش (امام کاظم(ع » ایستاده بود و موسی(ع) درگاهواره جای داشت و حضرت با او نجوی می کرد و آهسته سخنانی می گفت آنقدر تامل کردم تا سخنانش با فرزند تمام شد، آنگاه فرمود: نزدیک بیا و سلام کن، رفتم وسلام کردم، آن طفل با بیانی فصیح و روشن جواب سلام مرا داده و فرمود: برو و نام دخترت را که دیروز [حمیراء] نام نهاده ای تغییر بده، به درستی این نامی است که خداوند را به غضب می آورد، آنگاه حضرت صادق(ع) به من فرمود:

 

زود برو و آنچه موسی(ع) گفت عمل کن تا کامیاب شوی، سپس من نام دخترم را ازحمیراء تغییر دادم.

 

سیره عملی امام کاظم(ع) گواه صادقی بر اهمیت نام نیکوبرای فرزندان است، آن حضرت با کثرت فرزندان برای آنها نام نیکو برگزید و حتی در مواردی اسامی مشترک انتخاب نموده و با پسوند اکبر، کبری، وسطی و صغری آنهارا از هم جدا می کرد. مرحوم مجلسی در بحارالانوار تعداد فرزندان آن حضرت را37نفر ذکر می کند و از اسامی آنان چنین یاد می کند:

 

الف) پسران: علی (رضا(ع »، ابراهیم، عباس، قاسم، جعفر، اسماعیل، هارون، حسن،احمد، محمد، حمزه، عبدالله، اسحاق، عبیدالله، زید، حسین، فضل و سلیمان. </P>

 

ب) دختران: فاطمه کبری، فاطمه صغری، رقیه، حکیمه، ام ابیها، رقیه صغری،کلثوم، ام جعفر، لبانه، زینب، خدیجه، علیه، آمنه، حسنه، بریهه، عائشه، ام سلمه، میمونه و ام کلثوم. همچنین از عمده الطالب، ابراهیم اکبر و ابراهیم اصغر را نقل می کند. علاوه بر مرحوم مجلسی برخی، نامهای مشترک دیگری را چون زینب، زینب الکبری، خدیجه، خدیجه الکبری، ام کلثوم الکبری، ام کلثوم الوسطی وام کلثوم الصغری را برای فرزندان امام کاظم(ع) ذکر کرده اند.

 

عقیقه و ولیمه فرزند

 

عقیقه و ولیمه علاوه بر آثار اجتماعی چون اطعام فقراء و مؤمنین، برای کودک نیز مؤثر خواهد بود; زیرا از طرفی نشانه احترام والدین به کودک است و ازطرف دیگر به منزله تامین و حفظ سلامتی فرزند است. از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: کل مولد مرتهن بالعقیقه: هر نوزادی در گروه عقیقه است. اهمیت عقیقه تا بدانجاست که امام کاظم(ع) فرمود: هنگام تولد فرزند عقیقه برای او واجب است، تعبیر به وجوب هر چند از نظر فقهی واجب شرعی نیست و عقیقه یک عمل مستحبی است، اما نشانه اهمیت آن می باشد. در مورد ولیمه، علی بن حکم از بعضی اصحاب نقل می کند که امام کاظم(ع) برای بعضی فرزندانش ولیمه داد و اهل مدینه راتا سه روز از اقسام فالوده ها (غذای معمول آن زمان) در دیگهای بزرگ در مساجد وبرزنها طعام دادند، بعضی از اهل مدینه به خاطر این کار بر حضرت عیب گرفتند،خبر به گوش حضرت(ع) رسید، فرمود: خداوند هیچ چیزی را به پیامبری نداده الااینکه مانند آن را به پیامبر [خاتم] عطا کرده و بلکه به او چیزهایی داده که به دیگران نداده است، به سلیمان فرمود هذا عطائنا فامنن او امسک بغیر حساب »محمد(ص) فرمود: ما اتیکم الرسول فخذوه و ما نهیکم عنه فانتهوا» هر آنچه پیامبر به شما آموخت فرا گیرد و عمل کنید و از آنچه شما را منع کرده پرهیزنمایید.

 

احترام به فرزند

 

افراد نسبت به رعایت ادب و احترام دیگران متفاوتند،برخی به نحو شایسته ای نسبت به دیگران رعایت ادب و احترام می نمایند و در اصل احترام و ادب فرقی میان بزرگترها و کوچکترهای اعضای خانواده خود و دیگران قایل نیستند، برخی دیگر در خارج از کانون خانواده خویش و نسبت به دیگران بسیار مودب می نمایند و چه بسا به رعایت ادب و احترام شهرت یافته اند اما در کانون خانواده خویش چنان احترامی را لازم نمی دانند و رفتار و گفتاری مودبانه و محترمانه آنچنان که می بایست در مقابل فرزندان خود ندارند، عده ای دیگر هستند که فقطبزرگترها را شایسته رعایت ادب و احترام می دانند و به کودکان وقعی نمی نهند و باپندار خود آنان را بچه می انگارند غافل از آنکه گرچه ما آنان را کودک می پنداریم اما آنان خود را کوچک و کودک نمی پندارند بلکه در حد فهم خود تصور بزرگی ازخویشتن دارند، باید دانست که رعایت ادب و احترام صرفا نه در خارج منزل شایسته است و نه هم فقط نسبت به بزرگترها بایسته، بلکه همچنانکه احترام به بزرگترهالازم است و شایسته نسبت به کوچکترها نیز ضروری است و بایسته زیرا کودک ادب واحترام را در آموزشگاه خانواده فرا گرفته و آن را در صحنه اجتماع به نمایش می گذارد. از سلیمان بن حفص مروزی نقل شده که گفت:

 

موسی بن جعفر فرزند خود علی را رضا» نامید و هر زمان که نام او را بدون خطاب به او بر زبان جاری می کرد، می فرمود: بگویید فرزند من رضا، نزد من بیاید وبه فرزند خود رضا» چنین گفتم و فرزند من رضا چنان گفت و هرگاه آن جناب رامخاطب قرار می داد، می فرمود: یا ابالحسن. امام(ع) نه تنها در زمان حیات فرزندان آنها را احترام می نمود که بعد از مرگ آنها نیز برای آنها احترام قائل می شد و این رفتار برای فرزندانی که در قید حیات بودند بسیار جالب و با اهمیت بود. یونس بن یعقوب نقل می کند هنگامی که امام موسی(ع) از بغداد به مدینه برگشت، فرزند او در فید» وفات یافت.

 

حضرت او را در همانجا دفن نمود و به بعضی از دوستانش سفارش کرد که قبر او رابا گچ بسازند و نام او را بر لوحی نوشته، بر قبرش بگذارند.

 

فرزندان و محبت

 

فرزندان گلهای بوستان زندگیند و کام تشنه آنها جز با محبت والدین سیراب نمی گردد، هر نوع کوتاهی در سیراب نمودن آنها اثری جز پژمرده شدن این گلهای معطر به دنبال ندارد، برخی والدین از نقش محبت در رشد معنوی و حتی جسمانی فرزندان خود غافلند و کمتر به اهمیت و تاثیر سحرآمیز آن توجه دارند در حالی که محبت داروی شفابخش بسیاری دردهاست، بسیاری از ناسازگاریها و پرخاشگریهای فرزندان را با محبت می توان پیشگیری نمود، نکته مهم در محبت و عاطفه به فرزندان اظهار و ابراز آن است چه بسا والدینی که فرزندان خود را بسیار هم دوست می دارند، اما کمتر این عاطفه قلبی خود را ابراز می کنند. از بهترین شکلهای اظهار محبت در آغوش گرفتن و بوسیدن فرزند در کودکی و هدیه دادن در نوجوانی وجوانی است. مفضل بن عمر نقل می کند که بر موسی بن جعفر(ع) وارد شدم در حالیکه فرزندش علی(ع) در کنارش نشسته بود و او را می بوسید و زبان او را می مکید و اورا بر شانه خود می گذاشت و او را به خود می چسباند و می فرمود: پدر و مادرم به فدای تو باد چقدر خوشبو و پاکیزه است بوی تو و چقدر خلقت تو پاک و طاهر است وچقدر فضل تو ظاهر است .

 

 

 

 


سیره‌ تربیتی امام موسی کاظم(ع) در مورد مباحث مختلف و خانواده و تربیت 

رهنمودهای تربیتی امام موسی کاظم(ع)

 

جامعه‌ی سالم و با نشاط در گروی این است که فرزندان خویش را درست تربیت کنیم زیرا تربیت یکی از مهم‌ترین مقوله‌های تحصیل کمالات و نفسانی می‌باشد که امامان معصوم(ع) به آن بسیار سفارش نموده‌اند. امام موسی کاظم(ع) نیز در جهت تربیت صحیح کودکان راهکارهایی توصیه فرموده‌اند که برخی از آنان را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

 

از حقوق فرزند بر والدین، انتخاب نام نیکو می‌باشد. در این راستا امام موسی کاظم(ع) می‌فرمایند: اوّلین کار نیکی که والدین برای فرزندشان انجام می‌دهند این است که نام نیکو برای او انتخاب نمایند» (حرّ عاملی، 1409ق، ج15، ص122) و نیز در حدیثی دیگر، برخی از اسامی نیکو را بیان می‌فرمایند که: در خانه‌ای که یکی از اسم‌های محمّد، احمد، علی، حسن، حسین، جعفر، طالب و فاطمه باشد، فقر در آن خانه وارد نمی‌شود» (بحرانی، 1363، ج11، ص552). اهمیّت نام نیکو تا آن حد است که گاهی حضرت از نام‌های ناپسند نهی می‌کردند.

 

سیره‌ی ‌عملی امام موسی کاظم(ع) گواه صادقی بر اهمّیت نام نیکو برای فرزندان است. زیرا آن حضرت برای فرزندان خود نام نیکو بر‌می‌گزیدند و حتّی در مواردی اسامی مشترک انتخاب نموده و با پسوند اکبر، کبری، وسطی و صغری آن‌ها را از هم جدا می‌کردند (مجلسی، 1403ق، ج48، ص317؛ الاربلی، 1381ق، ج3، ص2).

 

از دیگر مسائل تربیتی، پیوند عاطفی والدین و فرزندان است. پیوندی که بر اساس محبّت و نیاز است. نیاز به عاطفه سراسر وجود کودک را فرا گرفته و او را به عنایت والدین نیازمند ساخته است. کودک توان دوری از والدین را ندارد و هرگونه بی‌توجّهی پدر و مادر به این وابستگی، می‌تواند برای آینده‌ی کودک مشکل آفرین باشد. بنابراین شایسته است والدین در حدّ امکان، فرزندان خود را از حلاوت مهر مادری و عطوفت پدری برخوردار کنند.

 

از دیگر صفات پسندیده و مورد توجّه پیشوایان دین، وفای به عهد و پیمان است. این عمل مهم در برخورد با کودکان از اهمیّت بیشتری برخوردار است. امام کاظم(ع) می‌فرمایند: هنگامی که به فرزندانتان وعده دادید، وفا کنید» (نوری طبرسی، 1382ق، ج3، ص558).

 

از مواردی که باعث اقتدار در فرزندان می‌شود، مسئولیت دادن به آن‌ها می‌باشد که از روش‌های مؤثّر تربیتی است. مسئولیت اگر متناسب با توان کودک باشد و در انجام دادن آن یاری شود، اعتماد به نفس او را تقویت می‌کند و کودک را برای پذیرش و به انجام رساندن مسئولیت‌های بزرگ‌تر آماده می‌سازد. علاوه بر این، کودکان احساس می‌کنند والدین برای آن‌ها احترام قائلند. ایشان در حدیثی می‌فرمایند: بهتر است فرزند پسر را در دوران کودکى به کارهاى مختلف و سخت وادار کنید تا در سنّ بزرگى حلیم و بردبار باشد» (حرّ عاملی، 1409ق، ج21، ص479).

 

بیقراری کودکان از جمله مسائلی است که برخی از والدین با آن روبه‌رو می‌شوند. برخی از والدین در برابر این بیقراری‌ها موضع می‌گیرند و ناراحت می‌شوند. درحالی که این ناآرامی کودکان معمولاً طبیعی است و کسانی که در کودکی پرتحرّکند در جوانی آرام و بردبار خواهند بود. بنابراین باید والدین با صبر و حوصله با کودکان خود برخورد کنند. امام موسی کاظم(ع) در این زمینه می‌فرمایند: سزاوار است فرزند در کودکی شلوغ و پرتحرّک باشد تا در بزرگی صبور و بردبار شود»(کلینی، بی‌تا، ج6، ص51).

 

فرزندان تا وقتی به بلوغ نرسیده‌اند به مراقبت والدین و هدایت آن‌ها نیاز دارند. فراهم ساختن زمینه‌ی مساعد برای دستیابی فرزندان به جایگاه اجتماعی مناسب، بخشی از وظایف والدین در برابر فرزندان است.

 

امام موسی کاظم(ع) فرزندان را به طور جدّی به تحصیل علم و تفقّه در دین دستور می‌دادند و آنان را از آموزش برخی از علوم که در پیشبرد زندگی آنان بی‌فایده است، برحذر می‌داشتند. ایشان در مورد علوم سودمند و شایسته فرمودند: علم به اصول عقیدتی، واجبات الهی و سنّت استوار (اخلاقی) و مانند این‌ها که فراگیری آن فضیلت دارد» و باید عمر را صرف کسب آن‌ها نمود.

 

امام موسی کاظم(ع) به اصحابشان در مورد آن‌چه که سزاوار است بدانند و به آن بپردازند، این چنین می‌فرمایند: علم و دانش مردم را در چهار نوع یافتم: اوّل آن‌که پروردگار خود را بشناسی، دوم آن‌که بدانی تو را چگونه آفریده است، سوم آن‌که مقصود از آفرینش تو چیست، چهارم آن‌چه را که باعث بیرون رفتن تو از دینت می‌شود بشناسی». ایشان مسلمانان را به آگاهی در دین و شناخت احکام شرعی دعوت می‌کردند و به آنان می‌فرمودند: در دین خدا تفقّه کنید، زیرا که فقه کلید بینش و باعث کمال عبادت و وسیله‌ی رسیدن به درجات عالی و مراتب والای در دین و دنیای شماست» (قرشی، 1368، ج1، ص268-267).

 

جمع‌بندی

 

ارائه‌ی شیوه‌های اطمینان بخش تربیتی، نقش مهم و اساسی در امر تربیت دارد که ضمن در برداشتن همه‌ی ابعاد زندگی انسان، او را به سعادت حقیقی که همان مقام قرب الهی است، نایل می‌گرداند. خداوند این گرایش الگوخواهی انسان را نیز بدون پاسخ نگذاشته و بی‌شک چنین شیوه‌های تربیتی جز از سیره‌ی عملی اسوه‌های راستین دین یعنی معصومین و ائمّه‌ی اطهار(ع) میسّر نمی‌شود. بنابراین می‌توان با در نظر گرفتن روش تربیتی معصومین(ع) و نیز سیره‌ی رفتاری و گفتاری آن‌ها، تربیت صحیح را عرضه نمود بدین ترتیب اگر استعدادهای کودک براساس الگوی الهی و معنوی تربیت نشود، اسیر نفس امّاره گشته و سقوط می‌کند. لذا در مسیر رشد وکمال نیاز به مربّی و الگو دارد. 

 

منابع

 

* قرآن کریم

 

1. الاربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ترجمه‌ی علی بن حسین زوارئی، تبریز، انتشارات محمد باقر کتابچی حقیقت، 1381ق.

 

2. الاصفهانی، ابو الفرج، مقاتل الطالبین، ترجمه‌ی هاشم رسولی محلاتی، تهران، کتابفروشی صدوق، بی‌تا.

 

3. بحرانی، عبدالله بن نورالله، عوالم العلوم و المعارف و الاحوال من الآیات و الاخبار و الاقوال، اصفهان، مکتبه اهرا، 1363.

 

4. بغدادی، خطیب، تاریخ بغداد، مصر، مطبعه السعاده، 1349ق.

 

5. الحرانی، ابن شعبه، تحف العقول، قم، مؤسّسه النشر الاسلامی، 1404ق.

 

6. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ترجمه‌ی محمد صالح روغنی قزوینی، قم، مسجد مقدس جمکران، 1389.

 

7. قرشی، باقر شریف، تحلیلی از زندگانی امام کاظم†، ترجمه‌ی محمد رضا عطایی، قم، چاپخانه مهر، 1368.

 

8. قمی، عباس، منتهی الامال، تهران، انتشارات کتابفروشی اسلامیه، 1380ق.

 

9. کلینی، ثقه الاسلام، اصول کافی، ترجمه و شرحِ سید جواد مصطفوی، تهران، انتشارات مسجد چهارده معصوم(ع)، بی‌تا.

 

10. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، بیروت-لبنان، مؤسّسه الوفاء، 1403ق.

 

11. ، بحار الأنوار، ترجمه‌ی موسی خسروی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1396ق.

 

12. نوری طبرسی، حسین، مستدرک الوسائل، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1382ق.

 

شماره نشریه:  شمیم نرجس شماره 33


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها